جدول جو
جدول جو

معنی هوس داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

هوس داشتن
(کَ دَ)
هوس پختن. هوس کردن:
تا تو بازآمدی ای مونس جان از در غیب
هرکه در سر هوسی داشت از آن بازآمد.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوش داشتن
تصویر گوش داشتن
گوش کردن، گوش فرا دادن، شنیدن، کنایه از مواظبت و مراقبت و حفظ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روا داشتن
تصویر روا داشتن
جایز دانستن، حلال داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاس داشتن
تصویر پاس داشتن
مراقب بودن، نگهبانی کردن، پاسداری کردن، رعایت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دور داشتن
تصویر دور داشتن
دور نگه داشتن، دور کردن، برحذر ساختن
فرهنگ فارسی عمید
(زَ دَ)
باهوش بودن. هشیار بودن:
نه مطرب که آواز پای ستور
سماع است اگر ذوق داری و هوش.
سعدی.
یکی گفت: هیچ این پسر عقل و هوش
ندارد بمالش به تعلیم گوش.
سعدی.
، هوش خودرا متوجه چیزی کردن:
گفتگویی ظاهر آمد چون غبار
مدتی خاموش کن، هین هوش دار.
مولوی.
سوی قصه گفتنش می داد گوش
سوی نبض و جستنش می داشت هوش.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(گَ دی دَ)
غرور داشتن. خیال های باطل داشتن: حسین زندیق است و هوا دارد. (تاریخ سیستان) ، هوای کسی را داشتن، مراقب او بودن. او را از خطر حفظ کردن
لغت نامه دهخدا
پاسبانی کردن نگاهبانی کردن پاییدن نگاهداشتن محافظت کردن حفظ حراست پاسیدن، رعایت کردن مراعات کردن ملاحظه کردن ادب کردن، مراقبت کردن نوبت نگاهداشتن رصد کردن، جستجو کردن تفتیش کردن، یا خود را پاس داشتن، خود را محافظت کردن تحرس احتراس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنگ داشتن
تصویر هنگ داشتن
آهنگ کردن قصدکردن: (دل ستانی را لفظ تو همی سازد ساز جان ربایی را تیغ تو همی دارد هنگ. (مختاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هراس داشتن
تصویر هراس داشتن
ترسیدن هراس داشتن: (چنین گفت مردحقایق شناس ازاین هم که گفتی نداریم هراس) (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبا داشتن
تصویر هبا داشتن
تباه کردن نابود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دور داشتن
تصویر دور داشتن
راندن، از خود دور ساختن، بر کنار داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مول داشتن
تصویر مول داشتن
فاسق داشتن زن: (و زن مولی داشت شب خلوت در اثنا مفاوضه این احوال با مول بگفت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش داشتن
تصویر گوش داشتن
شنیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هال داشتن
تصویر هال داشتن
آرام داشتن قرار داشتن: (ازناله قمری نتوان داشتن سحرگوش وزغلغل بلبل نتوان داشت بشب هال)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجس داشتن
تصویر اجس داشتن
انجمن داشتن جمع شدن در محلی برای مشاوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
مهر و محبت داشتن به کسی یا چیزی، دلبستگی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سود داشتن
تصویر سود داشتن
فایده داشتن منفعت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش داشتن
تصویر خوش داشتن
علاقه مند بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زور داشتن
تصویر زور داشتن
دارای زور و نیرو بودن، صاحب نفوذ در جامعه و دستگاههای اداری بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روی داشتن
تصویر روی داشتن
صواب بودن امر، روداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
جایز دانستن اجازه دادن، حلال کردن مباح کردن، لایق شمردن سزاوار دانستن، جاری کردن روان داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش داشتن
تصویر گوش داشتن
((تَ))
متوجه بودن، مراقب بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روی داشتن
تصویر روی داشتن
((تَ))
وجهی داشتن، روا بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاس داشتن
تصویر پاس داشتن
((تَ))
پاسبانی کردن، نگهبانی، رعایت کردن، احترام گذاشتن، جستجو کردن، تفتیش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روا داشتن
تصویر روا داشتن
مجاز شمردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاس داشتن
تصویر پاس داشتن
رعایت کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
Love, Like
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
любить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
mögen, lieben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
любити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
lubić, kochać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
喜欢 , 爱
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
gostar, amar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
piacere, amare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی